دربارۀ ما

My photo
رفقای عزیز! گرداننده گان ویبلاگ "دادگاه" اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوده، به خاطر تحقق آرمانها و اهداف انسانی و ترقیخواهانه حزب شهیدان گلگون کفن ما- ح.د.خ.ا.- دوشادوش سایر نیروهای ترقیخواه، ملی و دموکرات به خاطر افغانستان واحد، تجزیه ناپذیر و شگوفان مبارزه میکنند. هدف از ایجاد ویبلاگ "دادگاه"- خنثی ساختن تبلیغات زهرآگین و خصمانۀ "داوران" اپرچونیست، ابن الوقت، منحرف و مرتجع در دادگاه حقیقی تاریخ و فرزندان راستین حزب شهیدان بوده، که مذبوحانه تلاش می ورزند فرزندان صدیق و راستین حزب شهیدان و زحمتکشان افغانستان را تخریب و بدنام سازند. ما، از همه دوستان، رفقا و همرزمان انقلابی و میهنپرست صمیمانه تقاضا به عمل می آوریم تا دست به دست هم داده متحدانه و جسورانه در پی افشاء، شناسائی و رسوا نمودن عناصر منحرف، مرتجع، مخرب و اپورچونیست در داخل جنبش چپ و مترقی با ما همکاری نمایند. زنده باد زحمتکشان افغانستان! زنده باد نیروهای ترقیخواه! مرگ بر دشمنان داخلی و خارجی افغانستان زنده باد افغانستان daadgaah@gmail.com

Friday, April 13, 2012


مثلثِ شومِ

نجیب- حکمتیار- باند امین



رفقای عزیز مسوولین ویب سایت های مشعل، پندار، سپیده دم، آریائی، «اصالت»، اخبار افغانستان، دادگاه، ویبلاگ «حقیقت انقلاب ثور»، روزنه، میهن و ژواک!

آرزو مندی صحت و سلامتی شما و رفقای محترم را دارم. ضمیمه این نامه نوشته یی به شما ارسال کرده ام که لطف نموده گفته های یک حزبی را در سایت های خود و به خصوص ویبلاگ «حقیقت انقلاب ثور» ما حزبی ها نشر کرده به فیسبوک «حقیقت انقلاب ثور» هم بفرستید که از همکاری شما قبلاً و قلباً سپاسگزارم.

سکوت را باید شکست! تا کی بخاطر مصلحت و گل روی این و آن، تا اندازه ی که دیگر ما به فاشیست های خون آشام خودما جرات دادیم که علنی به آدرس حزب، رهبری و مردم ما بتازند و ما نظاره گر باشیم که هرآنچه مزخرف آنها در چانته خود دارند بگویند و بنویسند و بازهم ما خاموش باشیم و بی تفاوت. چون صبر، تحمل و حوصله هم از خود حد و مرز و اندازه دارد!!!

به همین ترتیب، انگیزه ی نوشتن همین نامۀ من پاسخ به نشر هذیان های اشخاص و افرادی مربوط باند «وطن» نی «حزب وطن»، به خاطری که «حزب وطن» مربوط شادروان میرغلام محمد غبار مورخ شهیر افغانستان میباشد، که این نام توسط نجیب الله و گروه بدنام، خایین و منحرف وی دزدیده شده است، مانند شاه محمود مستمند، ذکریا مشهور به روغ لیونی، فقیرمحمد ودان، گران توریال و سایری اوباشان شان در نشرات مبتذل و بی مایه شان به ادرس حزب و رهبری حزب و به خصوص روانشاد ببرک کارمل میباشد که بعد از مطالعه آن تصمیم گرفتم به عنوان یک سپاهی و سرسپرده حزب و وفادار به رهبر بزرگ مان رفیق ببرک کارمل دین خودرا ادا نمایم و به این اوباشان و نامردان به خصوص شاه محمود مستمند و روغ لیونی پاسخی داده باشم.

من در همین نامه ام به امینی پاکستانی، ذکریا مهجوب مشور به روغ لیونی با نام جعلی "یوسفزی" در رابطه با کیس ساختگی و جعلی این مالیخولیایی یاد آور میشوم که من در بارۀ تعداد زیادی از شما چیز های دقیقی میدانم، ولی حالی دیگر کار شما تا جایی رسیده که نه تنها برای افغانستان و حزب ما، بلکه پیوند افراطی شما با حکمتیار و "طالبان" با گذشته ی خون آشام تان برای کشور میزبان هم خطرناک است.

بگذار هر کی هر چه تصور کند ولی از همین لحظه تعهد میدهم به همه حزبی ها به مردم ام که همه اسناد و معلوماتی که در مورد این افراد دارم که بنام نجیب علیه حزب و حزبی ها فعالیت میکنند در نشرات چاپی و الکترونیکی به نشر برسانم.

از شما  مسوولان سایت ها و ویبلاگ ها خواهش میکنم که نامه مرا بدون سانسور هم نشر کنید تا آنها به درستی بدانند که من برایشان مزد همه جنایات شان را در همینجا میدهم تا در همان کثافات خود در منجلاب بیروکراسی اینجا غرق و تخلیه خسی شوند.

در خاتمه، از شما برای اولین اقدام تاریخی تان موفقیت میخواهم و برای آنعده رفقای شریف ما که خلاف این اقدام شما هستند میگویم رفقای عزیز، دیگر بس است ما زیاد به اینها وقت دادیم و حوصله کردیم و حتی من شاهد بودم که در نشرات تان از سالگردهای کشته شدن نجیب الله حتی تجلیل کردید و تعدادی از سایتها حتی صفحه های خودرا سیاه ساختند و غمشریکی کردند ولی این نامردها نه تنها در روزهای وفات شادروان ببرک کارمل به خاطر تسلیت برای صفوف رزمنده حزب و خانواده محترم ایشان چند سطری به عنوان همدردی در نشرات و سایت های خود نشر نکردند و برعکس به ادرس آن زنده یاد با بسیار بی شرمی و بی حیائی حرف های نادرست و ناروا و ناجایز و دور از ادب و اخلاق سیاسی و افغانی به نشر رسانیدند که نمونه تازه آن سیاه مشق شاه محمود مستمند میباشد. اینها، نمک حرامان، بسیاری رفقای ما را تا توانستند تخریب و بدنام ساختند و فتنه ریختند، اگر ما چند سال قبل پاسخ این باندیست های نجیب را میدادیم اینها از سیاست و برخورد انسانی و سالم ما سوء استفاده نمیکردند، حالا وقت حزب بزرگ ما با فرزندانش یکجا میبودیم. رفیق محترم پرشور در باره این عمل سازمان شان نهضت در مقابل چنین افراد مثالی خوبی از داوود رزمیار و نتیجه اش در آنجا داده اند. برای همه شما موفقیت آرزو میکنم، من برای پاسخ به هر سوالی که در رابطه به نوشته ام باشد در خدمت قرار دارم.  با درود های گرم صمیمانه- امان الله از شهر کابل

*   *   *

روزی که نجیب با گورباچف کودتاه کرد و آن کودتاه خود را به اصطلاح پلنوم خواندند من هم عضو حزب و افسر نظامی بودم وضعیت طوری تغییر کرد که همه به دست مشاورین خایین شوروی و تعدادی از عناصر مرموز اداره میشد و به طور دستوری مشاورین طوری بازی میکردند که همه چیز حالت سر درگمی داشته باشد این حالت چندی ادامه یافت بالاخره نجیب الله با یاران استخباراتی روسی اش بازی اوپراتیفی استخباراتی را برای شناسایی حزبی های اصولی پلان کردند و آنرا نامی گذاشتند به اصطلاح نظر خواهی پلنوم ۱۸ در همه جا به طور خاص در ارگانهای قوای مسلح - خاد، څارندوی و اردو. مشاورین خایین شوروی دقیق نظارت و بعد در مورد افراد تصمیم میگرفتند، که من هم جز یکی از جلسات بودم و به صفت یک حزبی در زمان نظر خواهی اشتراک کردم که در آغاز صحبت ام اعلام کردم که رفقا در اجندا اشتباه است باید تصریح شود اینجا نظر خواهی در رابطه به "کودتاه" است با نام دوسیه اوپراتیفی "ک گ ب پلنوم ۱۸" نه در رابطه به پلنوم حزب ما اگر قرار بالای پلنوم میبود ما باید در رابطه به پلنوم ۱۷ هم صحبت کنیم که بس عمده و واقعی است. و در همانجا برای جناب سر مشاور که اولین بار اشتراک یک مشاور را در جلسه حزبی میدیدم به ایشان که معلوم دار بود که در اینجا همه کاره اند رو گشتانده گفتم، شما با این عمل به اصل دوستی و انترناسیونالزم مرتکب خیانت شده اید و پا فرا تر از آن گذاشتید و نتیجه این خیانت افغانستان را تباه و دامن آن شما را هم میسوزاند به "تواریش"، به همین اصطلاح روسی گفتم، گرباچوف برسانید و بگویید که تازه ما جمع جور شده بودیم شما به شکستن ما اقدام کردید به نفع امپریالیزم و دشمنان داخلی مردم و کشور ما تیزس های دهگانه ما را درست هضم نکردید پلنوم ۱۷ حزب ما را درست نفهمیدید. کودتاهی را که شما با نجیب الله به راه انداختید به خطا بالای نجیب و ظهور رزمجو فعلاً بارز حساب کردید، آنها نه بیز مردمی نه هم حزبی دارند اگر میداشتند در این کودتاه سپاهی شما نمیبودند، بلکه با مراحل عادی و نورمال حزبی و مردمی ارتقا میکردند این خیانت را مرتکب نمیشدند و . . . در اکثر قسمت ها رفقا مرا با کف زدن ها حتی با برخواستن از جای های شان همراهی میکردند که بالاخره مسوولین امور که نتوانستند جلسه را کنترول کنند ختم اعلان ناکرده ترک کردند و در بین خود شان هم سروصدای بلند شد. درست همان شب گروپی با لباسهای شخصی نیمه شب به خانه ما آمدند و اعلان کردند که به شما وظیفه عاجل است لباس های تان را بپوشید باید برویم من که دقیق انتظار زندان را داشتم برخلاف مرا به طرف میدان هوایی گورباچف انتقال دادند در دهن دروازه سلاح کمری مرا هم گرفتند بعد چند ساعت داخل طیاره ان ۲۶ در آنجا تعداد دیگر از رفقا هم بودند که من فقط یکی آنها را میشناختم خلص من که بعد بیشتر از ۴ سال خدمت در ولایات کشور تازه به مرکز تبدیل شده بودم به دور ترین ولایت و ولسوالی در یک پوسته خلاف رتبه نظامی و پرنسیپ های اداری فرستاده شدم به نام ضد کودتاه و به اصطلاح گورباچف ضد پلنوم ۱۸ به همین ترتیب سرنوشت همه آنهاییکه در ارگانهای نظامی بودند از همین قرار بود و هم تعداد زیادی از رهبری به شکل توهین آمیز آن از فعالیت باز داشته شدند و به طرف خانه و تقاعد های اجباری سوق شدند. در کنار سایر رفقای عزیز در اینجا باید برای بازگویی تاریخی حداقل از دو نفر یاد کرد مثلاْ از محترم جنرال یاسین صادقی رییس عمومی امور سیاسی و څارنوال قاسم آسمائی که آنها توانستند از طریق نشرات این خیانت را مستند سازند. آنهاییکه به بهانه های گوناگون یا به چشم خود خاک میزنند و یا به چشم بی خبران در مقابل حقیقت کودتاه گرباچف- نجیب الله همینقدر کافی است که بگویم با تاریخ نمیتوان دیده درایی کرد. ما نوشته های گوناگونی را در این رابطه خواندیم که حد اکثر خواستند روی ملحوظاتی یا خود یا اجباری بخاطر حزب از کنار این واقعیت که دیگر گند ان بلند شده بگذرند در حالیکه دیروز هم آغاز و انجام آن خیانت به مردم و خدمت به دشمنان بخصوص خارجی شان بود امروز هم برای تاریخ حزب ما همانطوریکه حفیظ الله امین خون آشام زخم ناسوری بود نجیب الله هم بود هردو با وجه و آرزوی مشترک دوستان مشترک چون حکمتیار در خدمت کشور های خارجی با حمایت آنها به حزب ما خیانت کردند به مردم ما خیانت کردند و امروز همان باداران شان لاشخور های شان را برای تکمیل همان هدف مزدور ساخته اند تا باز خیانت دیگری را مرتکب شده بر زخم های مردم و قشر روشنفکر ما با نمک نه اسید پاشی خدمت کنند. که تا حد آن شما میبینید در هرقدم موانع در انسجام حزبی در اتحاد روشنفکری در نفاق قومی زبانی در خدمت برای دشمنان خارجی با فرومایه ترین شیوه آن فعال اند.

از اینکه بحث من بالای نجیب و لاشخور هایش است کوشش میکنم تا در کوتاه بالای نکات مهم اشاره کنم تا آنهایکه چیزی نمیدانند و آنهاییکه تا اکنون خاموش اند و همه چیز ها را دیده به حرکت آیند بدانند که این حقایق ضروری برای تاریخ و رهنما برای آینده است. درمورد کودتاه بودن و نبودن آن فکر میکنم وقت ضایع کردن باشد چون همه این کودتاه را رسمی میشناسند و آخرین فلم مستند هم کافی در این رابطه تایید خود را انجام داده است. نجیب و گرباچف، شیواردنادزی و کریچکوف که در محاسبه خود خیلی کوتاه بودند تصور اینرا نمیکردند که حزبی ها و مردم در این کودتاه چنان عکس العمل جدی نشان بدهند دست و پاچه بودند به خصوص انتظار اینرا نداشتند که شدید ترین برخورد را از ارگان خاد ببینند. آنها فکر میکردند که به سادگی بنام مریضی و محو فزیکی زنده یاد کارمل را انجام داده پروژه شان را به مقصد میرسانند ولی آنها ندانستند که دیگر زنده یاد کارمل منحصر به فرد نبود، بلکه مربوط حزب و مردم بود و این خیانت به مردم و حزب بود نه به شخص، آنهاییکه محیلانه میخواهند اینرا با عقل کوچک شان عمل فردی وانمود کنند مشت تا حال به هوا میزنند. همانطوریکه در قدم اول آنها در دشواری قرار گرفتند تا این پروسه را به بازی دیگر چند ماهی دیگر ادامه بدهند و نوع سر در گمی دیگر را برای مردم و حزبی ها به وجود بیاورند اعلان کردن ادامه کار زنده یاد کارمل به نام رییس شورای انقلابی، شخصی که در محاصره و زندانی قطعات مخصوص ک گ ب قرار داشت. به همین ترتیب به سرعت زندانی کردن غیر فعال ساختن و دور ساختن اعضای تاثیر گذار حزب به دور ترین نقطه از مرکز و جمع جور کردن باند امین حکمتیار با افراد مشخص شده مرموز برای ایجاد نیروی داخلی ادامه پروژه کودتاه گرباچف- نجیب. باز هم آنها به کوری محاسبه در مقابل حزب داشتند و به این رقم فکر میکردند که ما حزب را فلج کرده در حالت مایوسی و سر در گمی از فعالیت خارج میکنیم و به بسیار زودی همه چیز را به نفع ارباب خارجی و امپریالیزم فرو میپاشیم و خود راهی دیار عیش عشرت (دهلی جدید) میشویم که در اینباره با تکتیک های گوناگون نجیب ک گ ب و غربی ها مشترکن چنان تبلیغ میکردند که این حزب بعد عودت قطعات شوروی هفته و بالاخره ماه دوام نمیکند و از هفته تا ماهها گروپ خاص الفای شوروی با لباس نظامی افغانی در محرمیت و احظارات خاص برای کشیدن نجیب در گارد لمیده بود. ولی این کوتاه محاسبه از دید عنصر ضعیف شخصیت و برداشت شان بود. برخلاف آن حزب و حزبی ها که تعهد به مردم داشتند در هرکجا که بودند شجاعانه در برابر همه توطیه ها ایستادند و تا آخرین لحظه و امکانات سپر مردم خود شدند و حماسه ها افریدند که نجیب- گرباچف و غرب را به پریشانی گرفتار کردند. نجیب در حالیکه با تظاهر و صد زخم دل از این حالت با گفتار ریاکارانه خود به خود ریکلام میکرد شب روز در فکر همین شد با یاران غربی و مشاورین و بادران شوروی خود به خصوص گرباچف و یاران داخلی خود باند امین و حکمتیار تا چطور نیرنگی به کار بندند تا شکست و فروپاشی که برای آن هفته و ماه تعیین کرده بودند صورت بگیرد. برای آنها دفاع جانبازانه حزب و مردم در جلال آباد تامین امنیت وسیع در قندهار اکمالات توسط قطارهای اکمالاتی بدون تلفات قندهار هرات کابل گردیز عملیات پغمان وسیع ساختن کمربند ها در مرکز و ولایات ضربه زدن های سیاسی و نظامی به اشرار و . . . همین بود که روی دیگر بازی را به شکل فعال آن توسط باند امین حکمتیار شروع کردند دامن زدن به حد اکثر نفاق قومی و زبانی، توهین سایر ملیت ها از نام و تربیون ملیت شریف پشتون سازماندهی ترور ها توسط شان علیه افراد موثر چون جلال رزمنده علی اکبر شمس الدین و دهها رفیق دیگر . . . به کمین انداختن قطعات، خراب کردن قصدی وضع در قندهار، تعیینات قصدی  و آگاهانه در ولایات در موقع حساس بازی های سیاسی اوپراتیفی از نام حزب بنام کنگره و کنفرانس دایر کردن لویه جرگه جعلی ترویج فساد رشوه و ساختن تاجران جدید ایجاد حزب های ساختگی روزنامه های ساختگی نشرات جعلی و اتهامات به رهبری و کادر های حزب و به کارکرد های حزب برخورد قصدی و زشت با مردم ولایات شمال هزاره جات قندهار هلمند وردګ سازماندهی کودتاه جعلی بنام تنی برای ایجاد بی اعتمادی در قوای مسلح و حزب به خصوص ضربه زدن به شریف ترین رفقای خلقی که دشمن امین و سرسپرده های حزب خدمتگذاران شریف ملت بودند در تمام ارگانها و . . . و از هر کدام ان به یک مداری گری که زیب انسان چند شخصیته نجیب بود سوی استفاده به نام خود تا بازی به مقدسات مردم ما به دین اسلام با ایات احادیث خوانی خواب اسپ سفید حضرت علی، توهین به اهل تشییع و اسماعیلیه بالاخره بازی با منسجم ترین نیروی فدایی مردمی قطعات دوستم در قندهار خوست و پکتیا توهین کردن آن توسط توخی به دستور نجیب الله چندین مراتبه خواستن و بدون ملاقات به شکل توهین آمیز برخورد کردن رخصت کردن وظیفه سپردن به تاج محمد جمعه اڅک و منوکی منگل برای ایجاد شق در شمال در بین قوای مسلح حزب و بخصوص در رابطه با دوستم و ایجاد گروپ مخفی مزدک کاویانی وکیل برای ارتباط با مسعود تحت رهبری نجیب بالاخره با گذاشتن کلاه سر همه اعضای پروژه های ایجاد شده و رهبری شده توسط خودش با رهبری اصلی اش روس امریکا به هدف شوم شان ازبین بردن حزب نظام مردمی دولت قویی که به خون و زحمات هزار ها انسان وطن ساخته شده بود رسیدند و به قاتلین مردم شورای نظار و حزب اسلامی و جمعیت اسلامی انتقال دادند. و خود میخواستند هم شهید هم غازی و هم صحیح سالم به عشرت (دهلی جدید) روند. و به اصطلاح فکر خام و خاینانه اش بار مسوولیت را به دوش حزب اندازد که میگویند مردم ما به حق این گفته را که چاه کن در چاه است.

کسی که بخاطر خیانت به مردم و کشورش و خدمت به خارجی ها سر گذاشته بود آنها به حق برایش پاداش دادند که وظیفه ات خلاص شد تو دیگر کار ما نیستی از دور بادار اش بال پرواز عشرت را نشانداد و در قفس فرستادیش برای روز مرگ که هم از مرگ اش هم کلاه دیگری برای گذاشتن جور کنند کوتاه نظر در زمان حیات ننگین اش حال بعد مرگ اش را که باداران اش برای هدف خاص و نیشخند زدن چنان مرگی را برایش انتخاب کردند که هم خرما نصیب شوند و هم صواب.

ما شاهد روز مرگی کسی بودیم که به همه خیانت کرد ولی باز هم حزب نشان داد که شما با مردم ما چنان کرده نمیتوانید اگر نجیب الله نوکر شما بود و مرگ آن به هدف میل شما بود آن مقام بزرگ مربوط ملت افغانستان بود. ما موج اعتراضات را دیدیم. ولی گپ در اینجا است که حال در موقع اخرین حد استفاده از نجیب الله توسط غرب با لاشخواران اش در حق حزب و نیرو های روشنفکری صورت میگرد که باز هم به خامی رفتند یعنی گذشت و برخورد اخلاقی حزب را آنها طوری گرفتند که همه به کام آنها است واز روی چند خس سر آب محاسبه کرده اند که امروز به لاشخواران امینی و گلبدینی خود این دستور را داده اند که برایید از نام خود و علنی به حزب و حتی با نام پرچم برخورد کنید که دیروز او را "روغ لیونی" و امروز "لیونی روغ" نقش داده با مصالحه ملی دور ساخته به اصل اش تقدیم کرده است. شما خود ببینید از این نجیب چه جور کرده اند، نجیب احمد زی، نجیب الله سردار شهیدا، قافله سالار شهید ها، و . . . حتی نجیب وطن و کفن که همان دوستم و قطعات مربوط اش این شعار شان بود بس دیگر از هیچکسی دیگر نه از ارگان دیگر. حال سوال اینجا است که از یکطرف همه را این امینی ها و حکمتیاری ها با چند دلقک خاین و هزار یک نام میدهند به آدرس حزب و رهبر حزب و رهبر خود نجیبالله هزار یک توهین و اتهام میبندند و هزار یک صفت افتخار به خود و نجیب میدهند. هیچ نمیگویند که چگونه این همه افتخارات به نجیب رسید یا ایشان بخاطر خدمت به گرباچف و مشاورین خایین شوروی و امریکا سوپرمن و سوپر و من بودند. مگر دفاع مستقلانه را کی انجام داد؟ کدام افراد و قوماندانها در همه جزوتام های محاربوی در تمام ولایات شرکت داشتند؟ بخاطر خوشی شما مگر همه آنها همان به اصطلاح شما ضد پلنوم ۱۸!!! و کارملی ها نبودند؟ لطف کنید لیست جنرال های میدان دفاع از مردم و کشور را شهامت کنید ببینید که شما تا حال ۲۰ سال بعد آن هم به آدرس آنها دشنام میفرستید. جلال رزمنده را به کدام جرم نجیب با یاران خود ترور کرد؟ به جرم اینکه نگذاشت پلان شوم اش با حکمتیار و امینی ها در وجود هیولای چون تنی به مقصد شوم برسد. علی اکبر و شمس الدین در میدان نبرد به کدام جرم ترور شدند؟ بخاطریکه پوز گلبدین را در قندهار به خاک مالیدند و در قندهار با عظمت بزرگترین تجلیل از سالگرد انقلاب ثور کردند و . . . چطور جای شریف ترین کادر های خلقی به امینیست ها داده شد یک مثال کوچک اش جنرال جمعه گل رییس فعال اداره دوم که تمام سازمان های استخباراتی غرب را با فعالیت خود دیوانه کرده بود خلقی شریف بیکار جایش به جنرال طاقت امینی داده شد همین طاقت خان شما را میگویم که بعد ان مسوول استخبارات" طالبان" در لوگر فعلا رییس "حزب وطن" شما و نطاق تان در تلویزون های کابل به زور کاکا شده است و . . . ورنه نه از چند قوماندان و جنرال نام بگیرید شاید از خجالتی نام اڅک و منوکی را هم گرفته نتوانید و از دیگر که کسی نیست چند تا ماشینی بود که شما نام بگیرید که من به شما درست معرفی کنم. و حد اقل یک خدمت از نجیب را از مردانگی اش را یاد کنید که من به شما درست تر تشریح کنم نه این شو های ویدیویی ریاکارانه نه آن خط های گفته جنرال صاحب سید کاظم نامه های پیش از مرگ و پس از مرگ شانرا و . . .از این همه بگذریم چون این همه را همه میدانند بیاییم به خلص آن که چه اهدافی همین لحظه در پیشروی امینی ها و حکمتیاری توسط باداران شان قرار داده شده که کاسه از آش کرده گرم تر با استفاده از همه امکانات الکترونیکی سایت ها فیسبوک چند جوانک مو روغن زده گی خود را هم آرام نمانده همین به ادرس حزب مانند سگ های زنجیری، به گفته ببرک کارمل، و سگ های دیوانه در دهن انداختن استند و تو گویی که این ها تازه فهمیده اند که نجیب ختنه نه شده بود اورا تازه بعد از مرگ اش ختنه کرده اند مسلمان ساخته اند که در هر طرف میبینی عکس هایش با گل های گردن پاکستانی بعد از ختنه و آیت خواندن احدیث خواندن اش را با القاب نورالمشایخ بالاتر از مقام پیغمبر . . . باداران شان به خوبی در یافته اند که دیگر به هیچ وسیله یی نمیتوانند جلو حزبی ها و همه روشنفکران مردم دوست و وطنپرست را بگیرند دیگر نیرنگ های قومی سمتی نام ها و تاپه ها به ادرس روشنفکران در راس حزب از کار افتیده و با همه مصرف بنام نجیب هم از چند اوباش سیاسی آنهم هم غرق در فاشیزم و چند جوانک بیسواد از فامیل های شان اضافه نشد و دیگر مردم را هم به نام نجیب هر چه که عرض طول عکس هایش را کلان کردند جلب کرده نتوانستند چون مردم ما اصل که همانا حزب د.خ.ا. است آنرا با امتحانی که به مردم داده اند در قید محاسبه دارند و همانطور که گیچ بودن اعضای حزب در رابطه به نقاط کور احوادث بازی نجیب به سود از اینها بود برای مردم هم چنان بود ولی همین بازی ها بود که واقعیت ها را هم حزبی ها هم مردم دانستند که این همه کشت خون و همه به دست دشمنان وطن انداختن و . . . کار خیانت نجیب بادار ها و مثلث شوم بود. و عملی بعد آنرا هم در این دهسال به دقت زیر نظر هم حزب و هم مردم دیده اند و اکنون زمان آن رسیده که مردم در یک جمع بزرگ با روشنفکران شان خود دست به اقدام زنند و میزنند. به همین خاطر شرایط وهم را در بین مردم برای دوباره آمدن طالب ها و در بین روشنفکران وهم امینیست ها را پیش کشیده اند. که این بازی خام هم خوشبختانه به سود حزب روشنفکران واقعی و مردم شریف تمام شده و میشود و آنها را دقیق تر با هم فشرده میسازد و هوشیار بیدار بنا این عمل ها سود اش خوشبختانه بیشتر با مساعدت نشرات به همه رسیده و میرسد. بیایید که در همینجا باز هم گفته عامیانه مردم ما را بگوییم که گفته اند مورچه که مرگ اش رسید بال میکشد این ها با این کار شان نه با جنرال طاقت هزار سر و نه باطفلک با استعداد آرین خیبر در کابل و نه با این پایمردی که چنان پایمرد است که در یکسال عضو سه حزب شد به جایی برسد و هرگز صدیق جان برادر نجیب رییس نشرات حقیقت شان حقیقتی بالاتر از آن که گفته بود "از من که بهتر نجیب را میشناسد؟" بگوید و نه نماینده شان در شمال فامیل کوهستانی آنطوری که در زنده گی دل نجیب را شاد نگهه کردند پس از مرگ اش بکنند. و دل خانم اش فتانه جان هم از داغ های بی وفایی نجیب با عشوه های دیگران پاک شدنی است که جلو قریب بی آب شدن هایش را بگیرند فقط دل خود را با جعلیات و تایید نامه های پس از مرگ یخ کرده خاطر خوش امروز را با یگانه متاع مادی که میلیونها دالر از نجیب توسط عمرزی برایش مانده شاد میدارد به ریش هر که خوب و بدی گوید میخندد.

3 comments:

  1. سګ مرده شوی ، اصلا نمی فهمی که چه ګو می خوری ، بر پدر شما مورده ګاوان شوربازار و شر کهنه لعنت

    کارغل موش صفت زنده را چه ميکنی که مرده اش را هم اين سرزمين شيرمردان قبول نکرد وبه سرنوشت ننګينی رسيد که شما احمقان کاسه ليس اش خوب ميدانيد

    ReplyDelete
    Replies
    1. يک لعنت جانانه از طرف من هم نثار اش باد ، کارمل اصلا از خانواده هندو الاصل در کمری کابل پيدا شده ، بنابرآن مرده اش را بايد عوض انداختن به دريا آمو ميسوختاندن.

      در نظر بالايي مبصر بی نام محترم

      Anonymous

      غلطی تايپی شر به شهر قابل اصلاح است

      Delete
    2. نظريات و تبصره های بسيار عالی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

      Delete