دربارۀ ما

My photo
رفقای عزیز! گرداننده گان ویبلاگ "دادگاه" اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوده، به خاطر تحقق آرمانها و اهداف انسانی و ترقیخواهانه حزب شهیدان گلگون کفن ما- ح.د.خ.ا.- دوشادوش سایر نیروهای ترقیخواه، ملی و دموکرات به خاطر افغانستان واحد، تجزیه ناپذیر و شگوفان مبارزه میکنند. هدف از ایجاد ویبلاگ "دادگاه"- خنثی ساختن تبلیغات زهرآگین و خصمانۀ "داوران" اپرچونیست، ابن الوقت، منحرف و مرتجع در دادگاه حقیقی تاریخ و فرزندان راستین حزب شهیدان بوده، که مذبوحانه تلاش می ورزند فرزندان صدیق و راستین حزب شهیدان و زحمتکشان افغانستان را تخریب و بدنام سازند. ما، از همه دوستان، رفقا و همرزمان انقلابی و میهنپرست صمیمانه تقاضا به عمل می آوریم تا دست به دست هم داده متحدانه و جسورانه در پی افشاء، شناسائی و رسوا نمودن عناصر منحرف، مرتجع، مخرب و اپورچونیست در داخل جنبش چپ و مترقی با ما همکاری نمایند. زنده باد زحمتکشان افغانستان! زنده باد نیروهای ترقیخواه! مرگ بر دشمنان داخلی و خارجی افغانستان زنده باد افغانستان daadgaah@gmail.com

Wednesday, March 7, 2012


تاپه به دستان دوران!

(همزبان)

چندی قبل مضمونی را از محترم مسعود فارانی تحت عنوان "قضاوت یک جانبه عادلانه نیست"، در یکی از سایت های افغانی مطالعه نمودم. از خوانش آن خیلی خوشحال شدم، زیرا این نوشته نه تنها واقعیت های درون جامعه ما را انعکاس میدهد، بلکه در روشنگری و تحمل پذیری بین روشنفکران نیز ممد واقع میگردد.
 با تأسف که در روزهای بعدی، چند مضمون دیگری را در طرد و بدگویی این مضمون به گونۀ افراطی خواندم. از اینرو میخواهم اندکی در این مورد بنویسم:
 بنظر من یک تعداد اشخاص، چون "قسم خورده" های اند، که یکسره در جنگ اند. هرکسی که در مورد زبانهای افغانستان چیزی بنویسد و نظرش را بگوید، مورد حملۀ این "قسم خورده" ها قرار میگیرد. صرف نظر از اینکه شخص مذکور کی است و چه خدماتی را برای مردم کشور انجام داده است.
 این "قسم خورده" ها با تاپۀ فاشیرم هر کسی را که بخواهند، رنگ میزنند. دلیل چه میتواند باشد. از قراین معلوم میشود که اینها میخواهند که هرکسی که در حقیقت گویی صدا بکشد، باید خاموش شود، تا دیگران جراَت ننمایند چیزی بنویسند و چیزی بگویند. جالب اینکه اینها بصورت منسجم و دستجمعی عکس العمل نشان داده و تقریباً با محتوای همگون، همیشه وهمه جا بدون شرم و حیا به اشخاص و افتخارات تاریخی ملت ما حمله ور شده زخم جدیدی را بر پیکرۀ ملت ما میافزایند.
 اگر مضمونی را کسی نمی پسندد، آیا بهتر نیست که از روی منطق با آن مقابله و استدلال نماید؟ ولی اینکه همه را در یک جوال انداخته و بر رویش تاپه ای زد، آنرا دور از انصاف میدانم. من با زبان قصیرم میخواهم در اینجا صرف چند سوال را طرح نمایم:
 اول: این عالیجناب ها که به هر شخصی تاپۀ فاشیزم را میچسپانند، مگرآیا بیخبر از آن اند که خود این تاپه را بر پيشانی شان دارند؟ آیا خود ایشان نسبت به هر کسی دیگر به فاشیزم نردیکتر نیستند؟ آیا نشنیده ایم که "وقتی با یک انگشت به طرف کسی با عیب جویی اشاره میکنی، چهار دیگر سوی خودت است؟
دوم: در سرتاسر نوشته های این "قسم خورده" ها بر روی سایت ها، همیشه عظمت طلبی وشئونیزم زبانی، نژادی و منطقوی و توهین و ذلیل ساختن دیگران به وضاحت قابل دید میباشد. این خصوصیت آیا فاشیستی نیست؟ اینها مثل اینکه ترازوی تاریخ را در دست دارند، در یک پلۀ آن، آنچه خوبی و افتخار است، انداخته و نامش را میگذارند- تاجک، و در پلۀ دیگر آنچه بدی و ذلیلی است، بار کرده و نامش را میگذارند- پشتون. آیا این برتر شمردن ها وعیب جویی های مطلق، فاشیستی نیست؟ آیا امکان دارد که یک قوم همه اش خراب و دیگرش یکسره خوب باشد؟! چنین قضاوت خوبی و بدی بر مبنی قوم و زبان را به جز از راسیسم چه میتوان نام گذاشت؟ آیا جنگهای اخیر در وطن ما نشان نداد، که هر جنگسالار بد بود و بد است، بی تفاوت از اینکه از کدام قوم و فامیل است و بکدام لسان صحبت میکند؟
 سوم: آنهائیکه زبان خالص دری را میخواهند و آنرا از لغت های پشتو و عربی "پاک" آرزو مینمایند، آیا روند های تاریخی را منکر اند؟ آیا در نتیجۀ ارتباطات انسانها همۀ زبانها در معرض مخلوط شدن قرار ندارند؟ آیا این کار بسیار بد است، که در یک زبان کلمات غیر باشد؟ پس چرا این بلند پروازی های فاشیستی در مقابل زبان های که در درازنای تاریخ یکجا در یک خطه با هم رشد نموده اند؟
مگر در همین مناطق که امروز بنام افغانستان یاد میشود وهم فراتر از آن، قوم های مختلف آریایی که به زبانهای مختلف آریایی صحبت میکردند، معیشت نداشتند؟ آیا آنها حق تکلم به زبان شانرا ندارند؟ این عظمت طلبان که امروز در مقابل زبان پشتو به اینگونه پای را لچ کرده در جنگ اند، زبان های دیگر که اصلآ برای شان اهمیتی ندارند. در حالیکه بهترین شعرا، نویسندگان وآواز خوانان زبان دری معاصر کسانی اند که یا پشتون اند و یا حد اقل مادر و یا پدرشان پشتون میباشد. بهترین پروفیسورهای افغانستان که درقوم پشتون اند، آثارگرانبهای شان رابه زبان دری نوشته اند. آیا این حملات ضد پشتونی و یاد کردن پشتونها بنام فاشیست، جفای بزرگ درحق آنها نیست؟
 این یک واقعیت است که تاریخ ادبیات زبان فارسی سابقۀ طولانی دارد، ولی شاخه های دیگر زبان آریایی همزمان با آن زیسته اند. بعضی از آنها به مرور زمان ضعیف تر شده و حتی از بین رفته اند. آنچه مسلم است، این است که ادبیات زبان فارسی میراث فرهنگی همۀ ساکنین این مرز و بوم میباشد.
 بسیاری از شاعران و نویسندگان از گذشته تا حال به زبان زیبای فارسی نوشته اند، در حالیکه مربوط به اقوام مختلف این منطقه بوده اند. یعنی اینکه نماینده های هر قومی در غنامندی این میراث تاریخی سهم خویش را ادا کرده است.
 از گذشته های دور میگذرم و فقط از دو شخصیت والای فرهنگی زبان دری- محمود طرزی و استاد خلیل الله خلیلی بگونه مثال یاد آور میشوم که هردو از ملیت پشتون بودند. شعرای نامدار هندی، ازبک، بلوچی وغیره زیاد اند، که دوشادوش تاجک ها باعث باروری فرهنگ فارسی گردیده اند.
 علما و محققانيکه در مورد زبان فارسی و داشته های آن تحقیق میکنند و مینویسند، به یقین مورد حرمت و احترام همه مردم افغانستان و سایر مردمان این منطفه قرار میگیرند. ولی آنهایی که افتخار آنرا تنها از آن خود دانسته و زبان و فرهنگ دیگر قوم ها را توهین مینمایند، نه تنها به دیگران ناروا میکنند، بلکه به زبان دری هم جفا مینمایند.
 چهارم: اینها در این عزا اند، که اگر نوشته های افغانان بعضی کلمات پشتو را داشته باشند، در آنصورت ایرانی ها و تاجکستاتی ها نخواهند توانست این کلمات را بدانند و بفهمند. اینکه افغانها مجبورند تا کلمات "گردو" و "سیب زمینی" و غیره را از برکت این "قسم خورده" ها یاد بگیرند،آیا دیگران نمیتوانند با چند کلمۀ زبان دیگر معرفت پیدا کنند؟ و یا خاطر آنها برای این "قسم خورده ها" گرامی تر از خاطر هموطنان شان است؟
 ایران و پاکستان، هردو در قبال افغانستان ستراتیژی مشابه دارند و در درهم کوبیدن افغانها میباشند. یکی از جوانب مهم این استراتیژی سرکوب پشتون ها میباشد. چنانچه القاح مصنوعی طالبان یکی از وسایل کوبیدن افغانها در کل و بصورت اخص پشتون ها بوده و میباشد.
پاکستان هرگز نمیخواهد تا پشتونهای افغانستان از جنگ رهایی یافته و زندگی صلح آمیز و مترقی را آغاز نمایند. زیرا در عقب مانی و دربدری پشتونهای افغانستان بقای خود را جستجو مینماید. همچنان ایران با پیشرفت و ترقی پشتونها سخت در مقابله قرار دارد، زیرا افراطی گری طالبانی راه را برای نفوذ سیاسی و کلتوری ایران در سرزمین ما فراخ تر و هموارتر میسارد.
 این تصادفی نیست، که در این مرحلۀ حساس تاریخی مسـئله زبان در کشور ما به جایی اینکه به حیث وسیلۀ تفاهم، مرهم گذار زخم ها و اشتراک مساعی قومهای مختلف افغانستان رول خویش را مثبت بازی کند، نزدیک است به شمشیر بران جدایی و نفاق ملی تبدیل شود. این هم تصادفی نیست که در این موقع حساس تاریخی، وزیر تعلیم و تربیۀ افغانستان نام مکتب بی بی مهرو را که به اسم یک زن قهرمان وطن ما مسمی بود، تغیير داده و اسم یک هم ولایتی اش را به آن داده است.
 در حقیقت این شخص نیز به نوبۀ خویش تیل را در بالای آتش نفاق ملی افزوده است. در عقب این همه تیل پاشی های آتش افزا، چه نهفته است؟ حتما مسایلی زیادی است که ذکر آن باعث تطویل این نوشته خواهد شد، ولی آنچه با موضوع بحث این نوشته ارتباط میگیرد این است که: در کشور ما دشمنان میخواهند، تا میدان برای افراطیون پشتون و تاجک فراخ تر شود. افراطیون هر قوم برجسته تر گردیده واشخاص صلح طلب ومردمی بمانند گذشتۀ نه چندان دور تاریخی به "اکثریت خاموش" تبدیل گردند. جامعه بیشتر از پیش بطرف قطب بندی و اینبار مخصوصا زبانی به پیش برود، و آنگاه خود این کشور ها پلانهای شانرا در کشور ما عملی نمایند.
 اگر امروز ابعاد خطرناک این تیل افشانی های پشتونها و تاجک های افراطی هنوز آنقدر قابل لمس نمیباشد، ولی در آیندۀ نزدیک شعله هایش نه تنها انسانهای وطن ما را فراخواهد گرفت، بلکه همه هست و بود تاریخی و فرهنگی این سرزمین را هم خواهد بلعید.
 این است هدف همسایگان ستیزگر ما. برای آنها خون افغان و ويرانی افغانستان در کار است، اینکه تاجک است و یا پشتون، هزاره و یا قوم دیگری، تفاوتی ندارد. آنها آرزوی افزونی افغانانی را دارند که خود بدست خویش افتخارات تاریخی شانرا به باد نابودی بدهند، که خود همه رابطه ها و ضابطه های بین القومی را ببرند، که خود همه داشته های معنوی شانرا به نیستی بکشند وآنگاه مردم نجیب ما چون یتیمان تاریخ در درگاۀ آنان به گدایی بایستند. ولی انشأالله به تدبیر اکثریت ملت غیور افغانستان این نقشه ها به فرجام نخواهد رسید



No comments:

Post a Comment